● عنوان، مصرعیست از شعر زندهیاد افشین یداللهی., ...ادامه مطلب
نامهای را که بچهای برای حسنی در شلمرود نوشته بود و ماجرای آن نامه را در پست قبلی خواندید. بعد از آنکه کارمند دفتر پستی نامه را تا آخر خواند، کلی خوشش آمد و تصمیم گرفت بهجای آنکه نامه را به فرستند, ...ادامه مطلب
خلاقیت در انتخاب کلمات، قدری وقت لازم دارد، حداقل برای عموم افراد اینطور است، ولی گاهی لازم است که آدم این وقت را بگذارد. اینکار میتواند حس و حال خوبی را که قرار است بیان شود، عمیقتر و ماندگارتر ه, ...ادامه مطلب
برخی از آنچه تا کنون در وبلاگم نوشتهام -از جمله همین مطلب گذشته- دلنوشتههایی است که شاید در فایدهی انتشارش بشود چون و چرا کرد. یکی از دوستان بارها به من توصیه کرده که این دلنوشتههای شخصی را برای خودم نگه دارم، و این چیزها برای انتشار و در معرض خواندن همهگان قراردادن نیست، و دلایلی هم برای حرفش میآورد، اما با این حال من گاهی با او موافق نبودم و قانع نمیشدم، و فکر میکردم که این حرفهای خصوصی و دلنوشتهها -خصوصاً اگر ارزشهای افزودهای همچون روایت خوب یا ادبیات زیبا داشته باشد- میتواند فوایدی داشته باشد و برای هر مخاطبی، به شکلی قابل استفاده باشد. آنچه را از این فواید فعلاً به ذهنم میرسد، خیلی خلاصه عرض میکنم: خب، تردیدی نیست که این تعابیر و شرححالها، بروزهای حالات انسانی است. گزارشهایی است از آنچه در یک انسان رخ میدهد یا میتواند رخ دهد. اولاً این گزارشها -که به صورت دلنوشته ابراز میشود- خودش دادههای ارزشمندی از وضعیتهای افراد بشر است. هم برای کسانی که به حال و روز اجتماعی و فردی مردم اهمیت میدهند، قابل توجه است؛ و هم برای کسانی که به بهبود عوامل درونی و بیرونی اثرگذار بر روحیهی انسانها میاندیشند. مثلا پست قبلی وبلاگ من برای مخاطب نکتهسنج میتواند حاوی پیامهایی از این دست باشد که یک جوان مذهبی با بیش از ربعقرن سن در این جامعه هنوز در رفع یکی از بدیهی, ...ادامه مطلب
سلام به به! عید ولادت امام مهربان را به شما تبریک میگویم. مبارک باشد. مبارک باشد. خیلی مبارک باشد.(ببخشید که کمی هم تأخیر شده) خیلی خوب است که برای شاد بودن و تبریک گفتن و دید و بازدید، این مناسبتهای خوشگل را هم بهانه قرار بدهیم، و به این واسطه قدر وجود ائمهی بزرگوارمان را بیشتر به خودمان یاد, ...ادامه مطلب
امروز سیزدهم فروردین است و مثل هر سال ما در خانهایم. تا آنجا که به یاد دارم تمام سیزدهم فروردینها را در خانه بودهایم. زمانی که مدرسهای بودیم سیزدهم را آماده میشدیم برای مدرسه، و وقتی هم دانشجو شدیم آماده میشدیم برای سفر به تهران. البته چنین نب, ...ادامه مطلب
ببار ای باران! - همینطور؛ تند و مهارگسیخته - ببار و خیسِ خیسِ خیسم کن؛ من چتری در دست نخواهم گرفت، وقتی کسی را ندارم که زیر چتر خودم بگیرم... ببار ای باران! من خیسِ خیسِ خیس میشوم، تا خوب بفهمی که تو و همهی چترهای دنیا فقط بهانهاید؛ بهانه. + البته باران خیلی عزیز استها، خیلی دوستش دارم! بگویم که یک وقت دلخور نشود :), ...ادامه مطلب
یک | یک نفر دوچرخهاش را آورده بود و با چرخهای جلو و عقب تکچرخ میزد. یک حقله آدم دورش جمع شده بودند و تماشا میکردند. کمی آنطرفتر جوان دیگری حرکات متعدد جذابی با توپ انجام میداد. رو پایی و رو کلهای و پشتگردنی و اینچیزها. یک حقله آدم هم دور او را گرفته بودند. قبل از اینها هم یک نفر را دیدیم, ...ادامه مطلب
آنقدر پول نداشتم که بتوانم خانهی بزرگی بخرم، ناچار شدم اکتفا کنم به یک اتاقِ یکدردو سانتیمتریِ دور از شهر. خیلی خیلی کوچک است، ولی خانهی خوبی است؛ چون هر وقت میخواهم بروم داخلش، مجبورم خودم را بیرون جا بگذارم.,خانه دوست کجاست,خانه,خانه کارگر,خانه هنرمندان,خانه به دوش,خانه سینما,خانه سبز,خانه کتاب,خانه پدری ...ادامه مطلب